پروین اعتصامی ، مشهورترین زن شاعر ایران . در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد (ابوالفتح اعتصامی ، «تاریخچة زندگانی پروین اعتصامی »، ص ۶). نام او، چنانکه در لغت نامة دهخدا (ذیل مادّه ) آمده است ، ابتدا رخشنده بود و پروین را که تا آن تاریخ نامی مرسوم برای دختران نبود ( رجوع کنید به پروین گنابادی ، ص ۳) به عنوان تخلص شعری انتخاب کرده بود، هر چند در شناسنامة وی نیز نام پروین آمده است ( رجوع کنید به چاوش اکبری ، ص ] ۴۲۲ [ ، تصویر شناسنامة پروین ). پدرش ، یوسف اعتصامی * (۱۲۵۳ ـ ۱۳۱۶ ش /۱۲۹۱ـ ۱۳۵۶) ملقب به اعتصام الملک ، از ادیبان و نویسندگان و مترجمان بنام عصر خود و مادرش ، که اختر نام داشت (همانجا) و در زندگینامه های پروین معمولاً از او یاد نمی شود، دختر میرزا عبدالحسین مقدّم العداله از شعرای اواخر دورة قاجار و متخلص به «شوری » بود (دیهیم ، ج ۱، ص ۱۳).
پروین در کودکی همراه با پدر به تهران آمد و در این شهر ساکن شد (ابوالفتح اعتصامی ، همانجا). خانة پدر پروین به سبب شخصیت ادبی و علمی اعتصام الملک محل آمد و شد و محفل دوستانة اشخاصی همچون حاج سیدنصرالله تقوی و دهخدا و بهار بود و اعتصام الملک با تسلط بر زبانهای عربی و فرانسه ، به کتب و مجلاتی که در آن زمان از قاهره و دمشق و بغداد و قفقاز و اروپا به ایران می رسید، دسترسی داشت ( رجوع کنید به بهار * ، مجله ). پروین زیر نظر پدر و در محیطی علمی و ادبی تربیت شد و به بلوغ فکری و فرهنگی دست یافت و با افکار نخبگان ادب عصر خود آشنا شد. مقدمات فارسی و عربی را نزد پدر آموخت و در «مدرسة اناثیه امریکائی » تهران به تحصیل پرداخت و در ۱۳۰۳ش در هجده سالگی از آن مدرسه فارغ التحصیل شد و مدتی نیز در همانجا تدریس کرد (ابوالفتح اعتصامی ، همانجا). ده سال پس از این تاریخ ، یعنی در تیر ۱۳۱۳ ازدواج کرد. شوهرش که پسرعموی پدر او و افسر شهربانی بود، وی را چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه ــ که محل خدمت وی بود ــ برد، اما پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانة همسر به منزل پدر بازگشت و در مرداد ۱۳۱۴ رسماً از او جدا شد. به گفتة ابوالفتح اعتصامی ، برادر پروین که منبع اصلی اطلاعات مربوط به زندگی خصوصی پروین است ، «این ازدواج متناسب نبود» و «اخلاق نظامی » همسر پروین «با روح لطیف و آزاد» او مغایرت داشت ؛ علاوه بر این ، پروین از محیط منزه خانة پدری ، پس از ازدواج «ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از مشروب و دود و دم تریاک خالی نبود» («تاریخچة زندگانی پروین اعتصامی »، ص ۷؛ همو، «پاسخ به مقالات مجلة روشنفکر ...»، ص ۶۵).
دیوان پروین نخستین بار در ۱۳۱۴ش به طبع رسید. در آن زمان وی شاعری معروف و شناخته شده بود و بیست سال از شروع شاعری او می گذشت و اهل فضل و ادب با اشعار او در دورة دوم مجلة بهار که به همت پدر وی انتشار می یافت ، آشنا بودند ( رجوع کنید به دهخدا، همانجا). در هفتم بهمن همان سال ، وزارت معارف در بیست و سومین جلسة شورای عالی معارف ــ که به ریاست علی اصغر حکمت ، وزیر معارف ، تشکیل شده بود ــ به پیشنهاد ادارة انطباعات آن وزارتخانه ، اعطای نشان درجة سوم علمی را به پروین تصویب کرد و در ۱۳۱۵ش آن را برای پروین فرستاد (ابوالفتح اعتصامی ، «تاریخچة زندگانی پروین اعتصامی »، همانجا). در مرداد همان سال با سمت کتابدار دانشسرای عالی به استخدام وزارت معارف درآمد ( رجوع کنید به چاوش اکبری ، ص ] ۴۲۳ [ ، تصویر حکم استخدام پروین ). پروین در سوم فروردین ۱۳۲۰، در آستانه سی و پنج سالگی ، بیمار شد و در پانزدهم همان ماه (شب شنبه شانزدهم )، احتمالاً به مرض حصبه ، درگذشت و در صحن حضرت معصومه علیهاالسلام در قم در مقبرة خانوادگی در کنار پدر به خاک سپرده شد (ابوالفتح اعتصامی ، «تاریخچة زندگانی پروین اعتصامی »، ص ۷ـ ۸؛ دهخدا، همانجا).
با آنکه پروین معاصر ما بوده ، آگاهی ما از خصوصیات فردی و شخصیت و حوادث زندگانی او در حد شگفت آوری اندک و محدود است . راوی دست اول و مطمئن احوال شخصی او، ابوالفتح اعتصامی ، شرح حالی بس فشرده و مجمل از او در دیوان وی به دست داده است . از منابع معتبر نزدیک به تاریخِ وفات پروین می توان از دفتر کوچکی به نام مجموعة مقالات و قطعات اشعار، که به مناسبت درگذشت و اولین سال وفات خانم پروین اعتصامی نوشته و سروده شده است و نخستین بار در تیر ۱۳۲۳ در تهران به چاپ رسیده ، نیز یاد کرد. از مجموع گزارشهای کسانی که پروین را از نزدیک دیده و یا با او سابقة دوستی و آشنایی داشته اند، چنین معلوم می شود که وی زنی باوقار و متین و کم سخن و صاحب عزت نفس و مناعت طبع بوده و صداقت و صراحت و تواضع و پاکی طینت و عقیده و خوشرفتاری و پاکدامنی را همراه با گوشه گیری و بی علاقگی به حضور در محافل و مجامع در وجود خویش جمع داشته است ( رجوع کنید به متینی ، ص ۲۰۸؛ محصّص ، ص ۳۰). دیوان اشعار وی نیز از حوادث و وقایع شخصی و اجتماعی تقریباً خالی است و در آن غیر از قطعه ای که در «تعزیت پدر» و شعری که برای سنگ مزار خود سروده و نیز شعر «نهال آرزو» که برای جشن فارغ التحصیلی کلاس خود در جوزای (خرداد) ۱۳۰۳ گفته است و یکی دو شعر دیگر، شعر دیگری که صراحتاً به شناخت شخص شاعر کمکی کند، وجود ندارد.
آنچه از مضامین و معانی اشعار پروین می توان دربارة خلقیات و روحیات او استنباط کرد، دلبستگی عمیق وی نسبت به پدر و استعداد وافر و شوق فراوان او به آموختن علم و دانش است و دیگر پاکی و پاکدامنی و روحیة ظلم ستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران و حمایت و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستمدیدگان . شاید همین روحیه سبب شده تا وی دعوت رضاشاه را برای آنکه معلم ملکه باشد نپذیرد (اسحاق ، ص ۱۷۷؛ نیز رجوع کنید به ابوالفتح اعتصامی ، «تاریخچة زندگانی پروین اعتصامی »، ص ۷؛ مؤید، ص ۲۱۷). به نظر می رسد که دولت رضاشاه از پروین چندان خشنود نبوده است ، چنانکه تکریم و تقدیر بی سروصدای دولت وقت از پروین از سطح اعطای نشان درجة سوم علمی به او فراتر نرفت و پروین نیز آن نشان را که توهین به خود می دانست ، به شهادت برادرش ، پس فرستاد ( رجوع کنید به ابوالفتح اعتصامی ، همانجا). پس از درگذشت پروین نیز مراسم رسمی دولتی به مناسبت وفات و در بزرگداشت وی برپا نشد و مدیر کانون بانوان نیز، به سبب برخی محظورات و ملاحظات ، برای برگزاری مجلس یادبود پروین در آن کانون اقدامی نکرد (دولت آبادی ، ص ۶۱). از پاسخ محرمانة فرمانداری قم در تاریخ هجدهم فروردین ۱۳۲۰ به تلگراف رمز وزارت کشور در باب «موضوع حمل جنازة دختر اعتصام الملک » تلویحاً می توان دانست که دستگاه امنیتی رضاشاه نسبت به او حساسیت داشته است ( رجوع کنید به چاوش اکبری ، ص ] ۴۲۴ [ ). دوستان و علاقه مندان پروین به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت او در فروردین ۱۳۲۱، که سلطة رضاشاه بر کشور پایان یافته بود، مجلس یادبودی برای وی برپا کردند، و با سرودن اشعار نسبت به سکوت و بی مهری دوران استبداد در حق پروین واکنش نشان دادند. از جمله اشعاری که در نخستین سالگرد درگذشت پروین سروده شد، شعری بود به زبان عربی از عالم و شاعر نجفی ایرانی تبار، سیدمحمدجمال هاشمی (متوفی ۱۳۹۷)، که آن را در مجلة الثقافة مصر منتشر کرد. این شعر در شعراءالغریّ (خاقانی ، ج ۱۱، ص ۵۱ ـ ۵۲) و نیز در مجموعه مقالات (ص ۳۳ ـ ۳۵) همراه با ترجمه آمده و حاکی از شهرت پروین در همان زمان حیاتش در خارج از مرزهای ایران است .
شعر پروین : شعر پروین را می توان از حیث صورت و معنی ، براساس نوع و قالب و سبک و واژگان و وزن و مضمون و نیز طرز بیان مفاهیم و معانی بررسی کرد. دیوان پروین مجموعاً مشتمل بر ۶۰۶ ، ۵ بیت در قالب ۲۰۹ قصیده و قطعه و غزل و مثنوی و ۵ قطعه کوتاه دو سه بیتی و یازده تک بیتی است (مؤید، ص ۲۱۶) و در آن جز پنج شش غزل دیده نمی شود؛ البته چنانکه در لغت نامة دهخدا (همانجا) آمده است ، دیوان پروین مشتمل بر همة اشعار او نیست . وی چند سال پیش از مرگ خود، یک قسمت از اشعارش را که مطلوب طبعش نبوده سوزانده است . شعر پروین «تعلیمی » و اخلاقی است ، نه غنایی و تغزلی . در تقسیم بندی شعر به نو و کهن ، پروین را باید در ردیف کهن سرایان قرارداد، هرچند در بعضی از اشعار او بندرت ابتکاراتی برای دست یافتن به قالبهای تازه مشاهده می شود ( رجوع کنید به آرین پور، ج ۳، ص ۵۴۴). ملک الشعراء بهار (ج ۱، ص ۲۱۰ ـ ۲۱۱) سبک شعری پروین را سبکی مستقل می داند مرکب از دو سبک خراسانی در قصاید و عراقی در قطعات و مناظرات . واژگان شعر پروین فاخر و فخیم است و در آن از لغات و اصطلاحات عربی مهجور و یا بعضی لغات فرنگی که بر اثر تحولات اجتماعی ناشی از ترقی و تجدد در دوران او معمول بوده است ، خبری نیست . پروین گاهی از اوزان و بحور نامطبوع استفاده کرده ( رجوع کنید به پروین اعتصامی ، قصاید ۱، ۵، ۶، ۱۰، ۱۱) و از حیث طرز بیان مفاهیم و معانی ، مخصوصاً به «مناظره » و «سؤال و جواب » توجه داشته است . در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این حیث در میان همة شاعران فارسی زبان ممتاز ساخته است ؛ این مناظرات نه فقط میان آدمیان و جانوران و گیاهان ، بلکه میان انواع اشیا از قبیل سوزن و نخ نیز اتفاق می افتد و پروین در بیان مقاصد خود از هنر شخصیت بخشی و تخیل و تمثیل در حد اعلا استفاده کرده است . بهار (همانجا) وی را احیاکنندة مناظره در شعر فارسی دانسته است . شعر پروین با وجود استواری و متانت در لفظ و معنی ، روان و آسان فهم است و به قدری از تصنع و تکلف خالی است که به قول پدرش اعتصام الملک برای مبدّل کردن آن به نثر، جابه جاکردن کلمات کافی است و نیازی به افزودن و کاستن چیزی نیست (یوسف اعتصامی ، ص ۱۵). می توان گفت که شعر پروین از نمونه های شعر سهلِ ممتنع است . خصوصیت دیگر شعر او یکدستی و یکنواختی همه جانبه ای است که در کل دیوان او دیده می شود و «احساسات متضاد و احوال و حوادثی که شاعر را برانگیخته ، هیچ وقت طرز و سبک خاص او را از اختیارش » بیرون نیاورده است ( رجوع کنید به بهار، ج ۱، ص ۲۱۲).
آنچه شعر پروین را ممتاز ساخته ، مضامین و معانی مندرج در اشعار اوست . دیوان پروین آکنده از حقایق الهی و معنوی و مفاهیم عالی انسانی و پند و اندرز و توصیه به خردمندی و نکوهش کبر و غرور و نخوت و ظلم ، و نفرت از فقر و تبعیض و اختلاف طبقاتی و همدردی با مظلومان و بینوایان و رنجدیدگان و رنجبران است . رنگ ملایمی که از تابش نور عرفان و فلسفه به مفاهیم مورد نظر شاعر افتاده ، چندان تند نیست که چشم عامّة خوانندگان را بیازارد، اما در عوض به شعر او جلا بخشیده است . روح عاطفی پروین و احساسات زنانه و مادرانة او که عمدتاً در قطعات و مناظرات تجلی یافته ، با روحی عرفانی و اخلاقی که در قصاید منعکس شده ، ترکیب دلپذیری به وجود آورده است . پروین با هنرمندی و قوت فکر و صفای طبع توانسته است در عین استفاده از واژگان و مفاهیم ساده و ملموسی مانند باد و باران ، مور و مار، گل و خار، دزد و قاضی ، دیوانه و زنجیر، نخ و سوزن ، سگ و گربه ، ذره و خفاش ، رفوگر و سوزن ، حقایق آسمانی و عُلْوی و عرفانی را در کنار مسائل اساسی اجتماعی با زبانی فصیح و استوار و همه کس فهم بیان کند (برای عرفان در شعر پروین ، نیز رجوع کنید به زرین کوب ، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۱). شعر پروین نه مطلقاً آسمانی و نه مطلقاً زمینی است ، بلکه شعری است که می خواهد حضور آسمان را در زمین و عروج اهل زمین را به آسمان ممکن سازد. حساسیت او به سرنوشت ستمدیدگان و خشم و نفرت او نسبت به زورمندان و زراندوزان ، به شعر او معنای اجتماعی و سیاسی خاصی می بخشد که می توان گفت تطبیق آن با اوضاع و احوال زمانه خوشایند حکومت وقت نبوده است (نیز رجوع کنید به دباشی ، ص ۲۵۱ـ۲۵۲؛ مؤید، ص ۲۱۵، ۲۱۷ ـ ۲۱۸).
تعداد اشعاری که پروین در آنها سخت ترین انتقادها را بر شاهان وارد می کند و از ظلم و ستم اغنیا و قدرتمندان و درد و رنج محرومان یاد می کند، به اندازه ای زیاد است که مایة حیرت می شود. پروین در «صاعقة ما ستم اغنیاست » به تقبیح ظلم می پردازد، در شعر «ای رنجبر» زحمتکشان را به انقلاب در برابر ظالمان فرا می خواند، در شعر «تیره بخت » فقر را به تصویر می کشد و در شعر «شکایت پیرزن » مشروعیت سیاسی دولت را مورد شک و تردید قرار می دهد. رنگ سیاسی شعر پروین به اندازه ای محسوس است که بعضی از منتقدان ، شعر او را شعر «سیاست و اخلاق » نامیده و گفته اند که «سلاست کلام شاعرانه و صلابت پیام سیاسی و مهابت خلل ناپذیر اخلاق » در شعر او جمع شده است ( رجوع کنید به دباشی ، ص ۲۴۰ـ۲۶۳). شجاعت و آزادمنشی پروین وقتی قابل درک است که به یادآوریم این اشعار در چه محیطی سروده شده و حکومت ارعاب و خفقان و فشار و استبداد رضاشاه با شاعران آزادیخواه چه رفتاری داشته است .
وصف شعر پروین صرفاً با ذکر «آنچه در دیوان او هست » کامل نمی شود، بلکه باید به آنچه در شعر او نیست نیز اشاره شود. در شعر پروین که سرشار از مهربانی و محبت است از عشق به معنای متعارف آن ، که خمیرمایة شعر غنایی و تغزلی فارسی و ابزار کار بسیاری از شاعران عارف ماست ، خبری نیست و به گفتة بهار (ج ۱، ص ۲۱۵) «دورباشِ عصمت و عفاف » به او رخصت نداده است که به این موضوع بپردازد. دیوان پروین از حیث وصف بیواسطة طبیعت نیز ضعیف است و وصف طبیعت در آن به صورتی غیرمستقیم و در لابلای اشعار دیگر آمده است . همچنین شعر او از شر و شور جوانی و اشارات و کنایات گناه آلود خالی است و هزل و کلمات و تعبیرات رکیک نیز در آن دیده نمی شود، هرچند که پروین در برخی از اشعار برای بیان مقصود خود از ریشخند استفاده کرده است . احوال شخصی و ماجراهای روزمرة زندگی فردی یا حوادث سیاسی و اجتماعی زمانه نیز در شعر او تقریباً انعکاسی ندارد و تعداد اشعاری که بنوعی به شخص او یا به زمانة او ربط مستقیم پیدا می کند از شمار انگشتان یک دست تجاوز نمی کند، از آن جمله است شعر «زن در ایران » که در اسفند ۱۳۱۴ به مناسبت رفع حجاب سروده است . با آنکه در ابیات اولیه اشاره به مظالم و محدودیتهایی دارد که در آن روزگار برای زنان وجود داشته ، چون عمدتاً شامل نصیحت به زنان است که در بند ظاهر و زینت و لباس نباشند و ساده زیستی و تقوا و دانش دوستی را پیشه کنند، با حال و هوای حاکم بر اوضاع و احوال زنان متجدد آن روز انطباق کامل ندارد. با این حال این شعر تنها شعر دیوان پروین است که در آن یکی از کارهای رضاشاه مورد تأیید پروین قرار گرفته و به سبب تأیید کشف حجاب و مذمّت چادر موجب ناخشنودی متدینان شده است . به یک معنی می توان گفت که پروین معاصر زمانه و پدیدة عصر خود نیست و ذهن و زبان او با ذهن و زبان شاعران و نویسندگان معاصرش فرق و فاصلة بسیار دارد؛ در شعر او مفاهیمی از قبیل وطن و آزادی و تجدد و استقلال و استعمار، که درون مایة دیوان شاعران معاصرش از قبیل ادیب الممالک فراهانی و بهار و دهخدا و عارف و عشقی است ، خبری نیست . همچنین ، مضامین کهنة شعر کلاسیک ایران که شاعران سنّتی زمان پروین به عبث تکرار می کردند در شعر او حضور ندارد (برای آگاهی از چند و چون شعر این شاعران رجوع کنید به عبرت نائینی ، تذکرة مدینة الادب ). همین خصوصیات حیرت بسیاری را برانگیخته است تا بدانجا که او و شعر او را «معمّا» دانسته اند ( رجوع کنید به قانون پرور، ص ۳۱۰ ـ ۳۲۰، که این ویژگیهای شعر او را نتیجة انزوا و محیط محدود زندگی او می داند) و بعضی نیز تا بدانجا پیش رفته اند که اشعار او را متعلق به خود او ندانسته و به شاعرانی مانند دهخدا نسبت داده اند ( رجوع کنید به گرکانی ، تهمت شاعری ) و یا متعلق به رونق علیشاه (متوفی ۱۲۲۵) دانسته اند ( رجوع کنید به آیتی ، ج ۲، ص ۶۸) و یا به شاعری منسوب کرده اند که از وی ، بدون ذکر نام ، تحت عنوان «بزرگترین شاعر متصوف ایران » یاد کرده و در یک بیانیة سیاسی بهار را به سبب غفلت از این امر به باد ناسزا گرفته اند، که البته دوستان بهار نیز عکس العمل نشان داده اند و بهار خود نیز این گونه اتهامات و ادعاها را از جانب طرفداران سیدضیاءالدین طباطبائی و از «ترهّات و دروغهای دلالان استعمار» دانسته است ( رجوع کنید به مجموعه مقالات ، ص ۵۰ ـ ۵۹).
در کنار این گونه اظهارنظرهای سخیف ، که هیچگاه از سوی اهل علم و ادب جدی تلقی نشده و به آن پاسخ مستدل داده شده است ( رجوع کنید به دبیرسیاقی ، ص ۱۸۶ ـ ۱۸۹؛ کزازی ، ص ۱۰۶ ـ ۱۱۰)، اظهارنظرهای درست و عالمانه دربارة تأثیر اشعار شاعران قدیم بر شعر پروین و یا اقتباس پروین از مضامین مندرج در آثار نویسندگان بسیار است . بهار (ج ۱، ص ۲۱۲) که مقدمه اش بر دیوان پروین الهام بخش منتقدان دیگر شده ، از تأثیر ناصرخسرو و سنائی و حتی حافظ و سعدی بر پروین یاد کرده و دیگران نیز گهگاه شباهت مضمونی آشکاری میان بعضی از اشعار پروین با شعر قدما مشاهده کرده اند و فی المثل قطعة «اشک یتیم » او را با قطعة «آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی » از انوری یا مثنوی «لطف حق » را با ابیاتی از مثنوی مولانا هم مضمون دانسته اند ( رجوع کنید به زرین کوب ، ص ۳۶۶ ـ ۳۶۷؛ درودیان ، ص ۱۰ ـ ۱۴). مجلة بهار نیز که به مدیریت اعتصام الملک منتشر می شد، مقالاتی داشت که پروین مضمون آنها را در اشعار خود، با دخل و تصرفی استادانه ، تکرار می کرد. شعر «یاد یاران » پروین اقتباسی از یک قطعة معروف شاعر انگلیسی ، هوراشیو اسمیث (۱۷۷۹ـ۱۸۴۰ میلادی ) است که اصل آن را اعتصام الملک ، ظاهراً از ترجمة فرانسوی ، در سال دوم مجله (ش ۲، رمضان ۱۳۳۹) به فارسی ترجمه و نشر کرده بود (زرین کوب ، ص ۳۶۷؛ یوسفی ، ص ۴۱۷ـ ۴۱۸). همچنین ، نشان داده اند که شعر طولانی «جولای خدا» با اقتباس از مقالة «عزم و نشاط عنکبوت » پدید آمده است ؛ مقاله ای که اصل آن از نویسنده ای آمریکایی به نام آرتور بریزبان بوده و به ترجمة اعتصام الملک در مجلة بهار منتشر شده است (یوسفی ، همانجا؛ کریمی حکاک ، ص ۲۸۰). بر این اساس ، تأکید شده که یکی از ضروریات شناخت پروین اعتصامی تحلیل تطبیق برخی از اشعار او با برخی از مقالات مجلة بهار است (کریمی حکاک ، ص ۲۸۴).
پروین در دو سه دهة اولِ پس از درگذشتش چندان مورد علاقه و توجه روشنفکران و نوپردازان نبود ( رجوع کنید به اسلامی ندوشن ، ص ۲۲۷)؛ یکی از آن جهت که ظلم ستیزی و انتقادات سیاسی او، بر پایة مسلک و مرامی مانند سوسیالیسم و کمونیسم قرار نداشت ، و دیگر از آن حیث که در قالب شکنی شعر کهن فارسی ، که در این دوران به اقتضای نیما سخت رایج بود، نقشی نداشت . در یک کلام می توان گفت که پروین واجد خصوصیات الگوی مورد نظر شاعران روشنفکر این دوران از یک زن شاعر نبود و او در دوران حیات خود از سوی رضاشاه و حکومت او و در دوران بلافاصله پس از مرگ خود، از سوی نوپردازان و روشنفکران مورد بی مهری قرار گرفت ؛ تا بدانجا که وقتی در آبان و آذر ۱۳۴۱ مقالاتی وهن آمیز دربارة پروین در مجلة روشنفکر به چاپ رسید، نه خود آن مجله و نه مجلات دیگر حاضر به چاپ جوابیه ابوالفتح اعتصامی ، برادر پروین ، نشدند و وی ناچار شد که پاسخ خود را در جزوه ای مستقل چاپ و منتشر کند (ابوالفتح اعتصامی ، «پاسخ به مقالات مجلة روشنفکر …»، ص ۶۲ـ۶۹). به رغم کم اعتنایی برخی از روشنفکران و نوپردازان ، استادان مسلم ادب فارسی ، چه آنها که با پروین معاصر بوده و چه آنان که پس از وی آمده اند، همگان پروین را شاعری بزرگ و از درجة اول دانسته اند. از استادان متقدم ، حاج سیدنصرالله تقوی گواهی داده است که پروین «از خردسالگی بدون خستگی » در جلسات اهل فضل و ادب که در منزل پدرش تشکیل می شد حضور می یافت و «با عطش خارج از حوصلة کودکان » به گفتار آنان گوش می داد و «اولین شعرش را در هفت سالگی ساخت … قطعه ای از اشعاری که اعتصام الملک از زبان فرانسه ترجمه کرده بود، پروین آن را به شیوة انوری در زبان فارسی به شعر درآورد» (داوران ، ص ۲۹۲). بهار (ج ۱، ص ۲۱۵) به تمام معنی او را ستوده و ادعا کرده است که «شاعری از جنس زن که دارای این قریحه و استعداد باشد و با این توانایی و طی مقدمات تتبع و تحقیق ، اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید، از نوادر محسوب و جای بسی تعجب و شایستة هزاران تحسین و تمجید است ». وی سپس مثالهایی از شعر پروین نام برده (لطف حق ، کعبة دل ، گوهر اشک ، روح آزاد، دیده و دل ، دریای نور، ذره ، جولای خدا و…) و هریک را «برهان آشکار بلاغت و سخندانی او» و برای آنکه وی را «در بارگاه شعر و ادبیات حقیقی جایگاهی عالی و ارجمند بخشد» کافی دانسته است . قزوینی (ج ۴، ص ۹۹۹) او را «ملکة النساء الشواعر» خوانده که «به سرودن چنین اشعاری در درجة اول از فصاحت و سلاست و متانت که لفظاً و فکراً با بهترین قصاید اساتید و مخصوصاً ناصرخسرو دم برابری می زند، موفق گشته است »؛ به نظر او موفق شدن «خانم جوانی از خانمهای ایران با اوضاع و کیفیات » آن روزگار، «به ساختن اشعاری بدین پایه از استحکام الفاظ و صحت » و فصاحت «به راستی جای بسی تحسین و تمجید» است (ج ۴، ص ۱۰۰۳). شهریار نیز در دو شعر جداگانه او را ستوده است (ج ۱، ص ۷۲۲؛ چاوش اکبری ، ص ۳۱۶ ـ ۳۲۵). سعید نفیسی (ص ۹۸ ـ ۱۰۴) و غلامحسین یوسفی (ص ۴۱۳ ـ ۴۲۴) و زرین کوب (ص ۳۶۳ـ ۳۷۲) و اسلامی ندوشن (ص ۲۲۷ـ۲۳۰) نیز همه او را شاعری ارجمند و بلندمرتبه دانسته اند.
در بیست سال اخیر، شعر پروین بیش از گذشته محل اعتنا و ارزیابی و تحلیل واقع شده و نویسندگانی بر پایة اسلوبهای نقد جدید، اندیشه و سبک او را نقد کرده اند ( رجوع کنید به کریمی حکاک ، ص ۲۶۴ـ۲۸۴) و برخی دیگر در مقالاتی مفصل و عالمانه اندیشه و سبک او را با توجه به اوضاع و احوال تاریخی و اجتماعی زمانة او ارزیابی کرده اند و او را بدرستی شاعری باایمان و نجیب و مبلّغ حرمت و عزت انسانی دانسته اند ( رجوع کنید به مؤید، ص ۲۱۲ـ۲۳۹) و بعضی نیز خواسته اند با استفاده از روانشناسی ، شخصیت و منش پروین را تحت تأثیر دلبستگی شدید وی به پدرش تفسیر و توجیه کنند و آنچه را که دیگران عموماً تکیه گاه و نقطة قوت شخصیت پروین دانسته اند نقطة ضعف او معرفی کنند (داوران ، ص ۲۸۵ ـ ۳۰۹).
اکنون با آنکه هنوز حتی یک قرن از ولادت پروین نگذشته ، وی شهرت و جایگاهی والا در عالم شعر فارسی پیدا کرده است . در ایران ، قبل از پروین مردم چنین نامی را برای فرزندان خود انتخاب نمی کردند و حتی در اوایل ظهور پروین عده ای تصور می کردند پروین نام یک مرد است ؛ تا بدانجا که خود وی ناچار شد درضمن یک دوبیتی توضیح دهد که «مرد پندارند پروین را، چه برخی زاهل فضل / این معما گفته نیکوتر که پروین مرد نیست » (پروین اعتصامی ، ص ۲۶۸). با این حال ، امروزه این نام از چنان پذیرش و اعتباری برخودار است که در میان نامهای زنان معاصر ایران ، از حیث فراوانی ، در ردیف پنجم قرار دارد (بهنیا، ص ۳۳). شعر پروین در همة دوره های تحصیلی جای خود را در کتابهای درسی تثبیت کرده و تعدادی از ابیات او به صورت مَثل سائر درآمده و نویسندگان و گویندگان و حتی روحانیان و خطبای مذهبی در بیان مقاصد خود از اشعار او استفاده می کنند (مثلاً رجوع کنید به مطهری ، ص ۷۷ ـ ۷۸). تعداد مدرسه ها و گذرگاههایی که در سراسر ایران به نام او نامگذاری شده ، از شمار بیرون است و در سالهای اخیر از دیوان او هرساله چندین چاپ به بازار نشر روانه می شود و با استقبال خوانندگان روبرو می گردد. این همه نشانة آن است که ستارة اقبال پروین ، که در حیات او درخششی در خور قدر وی نداشت ، پس از وی روی در بلندی و درخشندگی دارد