کلمه ی روز

نظم ونثر ومتون ادبی وخبرهای جدید وهنری

کلمه ی روز

نظم ونثر ومتون ادبی وخبرهای جدید وهنری

تقدیم به تمام دربندان عالم

مهدی سهیلی 

آی . . . زندانبان!

صدای ضجه زندانی در مانده را بشنو

در این دخمه ی دلتنگ جان فرسای را بگشا

از این بندم رهایی ده

***

مرا بار دیگر با نور خورشید آشنایی ده

که من دیدار رنگ آسمان را آرزو مندم

بسی مشتاق دیدار زن و لبخند فرزندم

من دور از زن و فرزند ـــ

به یک دیدار خشنودم

به یک لبخند، خورسندم

***

الا ای همسرم ، ای همسفر با شادی و رنجم!

از پشت میله های زندان، ترا دلتنگ می بینم

و رویت را که زیبا گلبن گلخانه ی من بود ـــ

بسی بیرنگ می بینم.

***

به پشت میله های سرد، چشمت گریه آلود است

در آغوش تو می بینم سر فرزند را بر شانه ات غمناک

مگو فرزند ... جانم ، دخترم، امید دلبندم

تو تنها، دخترم تنها

***

چو می آئی به دیدارم ـــ

نگاهت مات و لب خاموش

نمیخوانی ز چشمانم ـــ

که من مردی گنه آلودم اما پشیمانم

ترا در چشم غمگین است فریاد ملامت ها

مرا در جان ناشاد است غوغای ندامت ها

ترا می بینم و بر این جدائی اشک میریزم

نمیدانی چه غمگینم

غروب تلخ پائیزم

***

الا ای نغما خوان نیمه شب ، ای رهنورد مست!

که هر شب میخزی از پشت این دیوار ،مستانه

و میپویی بسوی خانه ی خود، مست و دیوانه

دم دیگر در آغوش زن و فرزند، خورسندی

نه در رنجی، نه در بندی ـــ

ولی من آشنای رنجم و با شوق، بیگانه

تو بر کامی و من ناکام

تو در آن سوی ، آزادی

من اینجا بسته ام در دام

میان کام و ناکامی، نباشدغیر چندین گام

بکامت باد، این شادی

حلالت باد، آزادی

***

تو ای آزاده ی خوشبخت، ای مرد سعادتمند!

که شبها خاطری مجموع و یاری نازنین داری

میان همسر وفرزند ـــ

دلت همخانه ی شادی ـــ

لبت همسایه ی لبخند

بهر جا میروی آزاد ـــ

بهرسویی که دل می گویدت رو میکنی خورسند

نه در رنجی و نه دربند

بکامت باد، این شادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد